نوشته شده توسط : کبرا روشنائی

ای دغدغه
  کنج خلوت دلم
و  ای بی صداترین فریاد
         سر پر سودای من

ای عطش آورترین آب
   چرا از تو سیر نمی شوم؟

ای شیدایی ترین
قهرمان قصه دلدادگی ام

 کهنه شراب
 کدام خم مستی بودی؟
ای مستی بعد از هوشیاری
و ای هوشیاری پس از مستی!

گلبرگ رها شده
 از کدام گل وحشی بودی ؟
در جستجویت
 به هر گلخانه ای سر زدم

عطر تو را در هیچ عطاری
نیافتم

آفتاب از کدام گوشه
  چشمت طلوع کرده بود؟

        اشعه برق نگاهت
      چون صاعقه ای دلم را لرزاند
             

غلیان کدام چشمه در کویر بودی
که جرعه ای از شهد عشقت
 چنین دچار استسقایم کرد

ای آبادی دل ویرانم،
ای روزنه شب تارم

من در جست و جویت
 شب تا سحر
 در به در کوی توأم

 نشانی
 عطر وجود پاکت را
از نفسهای کدام نسیم سحری بجویم
ای امید نا امیدم

چرا هر چه از تو می نویسم
نه آرام می شوم
    نه خسته.
 
@zohrepoemsandwritings

#زهره

:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 51

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 7 مهر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کبرا روشنائی

عاشق که باشی دنیا و زندگی رنگ و بوی متفاوتی داره
 
خنده هات میشه قهقهه
راه رفتنت میشه دویدن

پله ها را دوتا یکی میکنی
چای را داغ داغ بی قند..

گشنگی و تشنگی را حس نمیکنی
زود سیر میشی و آب را با پارچ سر میکشی

شبها تا دیر وقت بیداری و
 اولین جنبنده گوش سحرگاه میشی

توی کوچه وقتی توپ بچه ها جلوی پات ظاهر میشه
خوشحال شوت میکنی وسط بازی

 زیر بارون چتر بر نمیداری
هر جا قابل نوشتن باشه اسمشو می نویسی

لای کلماتت می دوه و با هر نفست میبلعی
بلند بلند آواز میخونی و ....
...........،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

یک روز میاد که

برای بالا رفتن از پله ها از نرده میگیری
میخوای بلند بشی از زانوت کمک میگیری

اسمشو نمی نویسی
 تا چشمت به اسمش می افته
آه جانسوزی می کشی و
 گوشه چشمت پر از اشک می شه

قهقهه هات میشه لبخند تلخ

از کنار بازی بچه ها بی حوصله  رد میشی
منتظر غروب هستی تا شام خورده نخورده بری سراغ خواب
صبح ها هم به زور از رختخواب کنده میشی

قبل از گرفتن بارون سردت میشه و دنبال چتر میگردی
ترانه ها طعمشون تلخ میشه و

و گاهی دنبال جای خلوتی تا های های......

#زهره       ۹۶.۱۲.۸



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته‌ها , ,
:: برچسب‌ها: زهره , دلنوشته , ,
:: بازدید از این مطلب : 58
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 7 مهر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کبرا روشنائی

عطر حرم

 

پر از خون شهیدان است گویا هر قدم این‌جا

به هر سو رو نمایی می‌وزد عطر حرم این‌جا

حمایت از حرم یعنی ز سر تا پا فنا گشتن

ندارد مرگ در راه خدا رنگ عدم این‌جا

همه در زیر یک پرچم نگهبان حرم هستند

برادر می‌شود افغانی و ترک و عجم این‌جا

جوانی را تصور کن که مثل شیر در میدان

سپاه کفر را یک‌باره می‌ریزد به‌هم این‌جا

به شوق کلّنا عبّاسک یا زینب کبری

نیفتاده دمی از دست سقّایی علم این‌جا

دوباره داستان کربلا را می‌کند آغاز

شهید بی‌سری که رفته تا قلب حرم این‌جا

نه از داعش نه از آل سعود و آل شیطان‌ها

هراسی نیست وقتی هست بانوی کرم این‌جا

سواری می‌رسد از راه و دنیا را می‌آشوبد

سواری که زند بر کافران تیغ دو دم این‌جا

 

کبرا روشنایی (زهره)

 

از کتاب شاهدان عشق



:: برچسب‌ها: زهره , دلنوشته , کبرا , روشنائی , شاهدان , عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 7 مهر 1397 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد